باد هر جا بخواهد می وزد

و صدای آن را می شنوی لیکن نمی دانی از کجا می آید و به کجا می رود، همچنین است هر که از روح متولد گردد

باد هر جا بخواهد می وزد

و صدای آن را می شنوی لیکن نمی دانی از کجا می آید و به کجا می رود، همچنین است هر که از روح متولد گردد

زن ۱

 

هر آنچه زن را عصبانی کند جلوه ای از امر واقعی ست. خشونت، زشتی، فحش، کثیفی، بلند شدن صدای فیلم پورنو در یک مجلس رسمی، باید آرمانی تلقی شود. چرا که زن امروز در حکم ایدئولوژی ست، در حکم پاسدار و تثبیت کننده ی بورژوازی و وضع موجود. بورژوازی وابسته به زن است و زن وابسته به آن. آیا تسلیم به جای ایستادگی، دوروئی به جای صداقت، استفاده ازعطر و آرایش برای اجتناب از واقعیت، و ... خصلت های زن امروز نیست؟  شبحی که بر امر واقعی سایه می افکند خصلتی زنانه دارد. زنانگی تا زمانی که از هیئت عروسک وار امروزی خارج نشود و اشمئزاز را نپذیرد محکوم است.

گفتار مازوخولیایی

 

چرا نمی توان دیگر بار اراده ی سوژه را باور کرد؟ مگر چه چیزی در غرق شدن در شعر ها و باورهای ابلهانه و روشنفکرانه ی پست مدرن مد روز است؟ آنچه همه را نشئه ی گفتار مازوخولیایی می کند چیست؟ آیا تسلیم نشدن در برابر آنچه به بیماری کودکانه ی نسبی گرایی٬ جنون خودخواسته و معناگریزی شهوت زا تبدیل شده حماقت است؟