چرا نمی توان دیگر بار اراده ی سوژه را باور کرد؟ مگر چه چیزی در غرق شدن در شعر ها و باورهای ابلهانه و روشنفکرانه ی پست مدرن مد روز است؟ آنچه همه را نشئه ی گفتار مازوخولیایی می کند چیست؟ آیا تسلیم نشدن در برابر آنچه به بیماری کودکانه ی نسبی گرایی٬ جنون خودخواسته و معناگریزی شهوت زا تبدیل شده حماقت است؟
زندگی تفسیر سه کلمه است : خندیدن بخشیدن و فراموش کردن پس بخند ببخش و فراموش کن
.....................
سلام دوست من
وبلاگ جالب و کاملی داری تبریک . به نظرم لیاقت بهترین ها رو داری...باید بیشتر مطالعه کنم…
اگه به وبلاگ بنده سر زدی نظر فراموش نشه که نظر تو مهمه واسم.
............................
توفیق رفیق راهت فعلا
منتظرتون هستم
مثل همه ی اتفاقهای دیگر این دنیا خود وادادگی در بستر روشنفکری مدرن دارد تن شعرهایمان را هم می درد.افسوس برای ان همه واژه ی زیبا که معنا را از دست داده اند و ریتم را قربانی پست مدرنیسم گشته اند.
هوومم...... ولی باورها و افکار پست مدرن طرفداران بیشتری داره..!!....